2013/01/22

جمعه ها

چقدر امید می دهد
صبح های جمعه
و چه زود
بی هیچ تفاوتی 
تمام می شود

همین



تمام حرف من

ًهمينً بود
و براي تك تك ثانيه ها هم
همين قصه را خواندم
تا خواب شوند و
خواب ببينند
و شايد فردا
ديگر بهانه ات را نگيرند

بی تاب


ماه تمام مي شود
از بس دير مي كني هر شب،
مرا كه هيچ
خورشيد را لااقل
خبري بده
تا تاب بياورد
شب را
اگر كه مي آيي

بی طعمی


جمعه كه مي شود

كودكي ام درد مي گيرد
نه چاي ها نه نان و پنيرها
نه.....
نه!
ديگر هيچ چيز
سالهاست جاي خودش نيست
من چرا باشم
‎"