2008/07/20

خانه ات سبز


خیابان ها برای تو هم شلوغ می شوند

اما در دلم جای خالی چیزی است

که نه اینهمه ازدحام

و نه دلداری روزگار جایش را نمی گیرد

یادگار دوران بلوغ

حالا نشانی ات را از کجا بیابیم


یادت سبز

2008/07/06

پدرانه

در راهی با نشانه هایی از من
می خواهی نشانم دهی آنچه را که باید بدانم
آنچه را که تو داری و من نیز داشتم
.آنچه را که فرو خوردم
این روزها تنها
حس خوب داشتنت سرگرمم میکند
اما تا آمدنت
تا لذت دیدن و قد کشیدنت
من انتظار را با طعم سیگار و قهوه فرو می برم
گرچه میدانم
روزی برابر چشمانم
- جوان و شاداب -
تاریک می شوی
و طراوت دستانت در دستان من
دستان من
.
دستان من
.
.که سرد می شوند