2007/10/27

برگشت

من از راه آمده بر می گردم
تو تنها برو
حسابش از حوصله ی من و تو خارج است اما
سرانجام روزی به هم می رسیم
می دانم،تو هم موافقی

2007/10/20

بلوغ


من و اینهمه شمع؟

غمم میگیرد از تنهایی

از این بلوغ دروغی که پابندم کرده

از هرچه تبریک بغض آلود

از تکرار سلام های بی حس
مبارک بادهای سرسری
.
.

اگر دوست داری

اگر بازهم حسادتت گل کرده است

اگر دنبال یک شریک برای لحظه های تلخت هستی بیا

اینجا برای تو هم شمعی روشن است

!بیا و فوت کن

2007/10/15

دوباره ها


خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و بر من بی ثمر می گردی

2007/10/06

اعتماد

حالا همه بر طبل رسوایی ام می کوبند
من اما فقط با تو نجوا کردم
فقط با تو
..
نجوا