من و اینهمه شمع؟
غمم میگیرد از تنهایی
از این بلوغ دروغی که پابندم کرده
از هرچه تبریک بغض آلود
از تکرار سلام های بی حس
مبارک بادهای سرسری
.
.
اگر دوست داری
اگر بازهم حسادتت گل کرده است
اگر دنبال یک شریک برای لحظه های تلخت هستی بیا
اینجا برای تو هم شمعی روشن است
!بیا و فوت کن
2 comments:
"من درد مشترکم مرا فریاد کن"
...
می دونی
به اندازه یک دم غروب و یک فنجون قهوه و بگیر نگیر یک نخ سیگار، سر و ته این داستان هم نمیاد
حرف برای نوشتن خیلی زیاده
ویا حتی شاید، شاید، شاید... برای گفتن
راستی نوشته خوبی بود
baba in che peghameh depresioni ke gozashti, tavalodet MOBARAKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKKK ama man barey tu shadi arezu mikonam chun felan az hameh chi bishtar behesh niaz dari ye GHALBEEEEEE SHAAAAAAAAAADE SHAAAAAAAAAAAAAAD Bozorg
Post a Comment