2009/04/22

احتضار

شروع صحنهء پایانی ست و تاریکی و
حبس نفس ها
تو روشن می شوی در برابر چشمانم
سکوت سنگین می شود
...تمام طول تاریکی را می روی
حالا من مانده ام وصدای نفسهایم
-پیاپی و پرصدا-
.در تاریکی مطلق



2009/04/05

فرار


به هرکجا روم تویی

کنار من نشسته ای

چگونه بایدم شدن

رها از این دوگانه گی؟