2009/04/22

احتضار

شروع صحنهء پایانی ست و تاریکی و
حبس نفس ها
تو روشن می شوی در برابر چشمانم
سکوت سنگین می شود
...تمام طول تاریکی را می روی
حالا من مانده ام وصدای نفسهایم
-پیاپی و پرصدا-
.در تاریکی مطلق



2 comments:

Mohsen Sarmadi said...

چه ساده و چه پر تصوير
چه ساکت و چه پر هياهو

پر از تضادهای دوست داشتنی
خيلی خوب بود

Tasvir Yek Zan... said...

شاید منتظر آمدنی دوباره ای
روزی کسی خواهد آمد
و تاریکی مطلق تو را پر هیاهو می کند
شک نکن