2016/06/18

بادبادک

ابر بودم اگر
باران می شدم بر تن ترک خورده ی خویش
و جوانه می زدم از انتهای ظلمات خاک

ساز بودم اگر
آهنگ می شدم با رقص دستانت 
تا انگشتانت پرده بگیرند بر بند بند تنم

خواب بودم اگر
رویا می شدم تمام آینده را
سبز و مه آلود و شیرین

کودک بودم اگر
می خواستمت از خدا
از پدرم
از هر که دستی بر آتش عشق داشت

کودک بودم اگر
رهایت نمی کردم به هیچ بهانه ای
دنباله ی بادبادکت می شدم
"رقصان و امیدوار"

هم پیاله

دست بردار
از سر بی سامانی من
خرده خاطرات پنهان را
برای اکران عمومی شب های جمعه می کاوی
می دانی
چهار سوی این خانه
این کوچه 
این شهر
درد دیرین مرا فریاد می کنند

برای یافتن سایه ماندگار زندگی ام
آفتاب بهانه است
خون آشام قصه ها
سالهاست هرشب
هم پیاله ی ماست

......نوش......