2007/06/03

عمر


من آمدم
و رفت
با گامهای تند
انگار می دوید
تا انتهای راه چیزی نمانده پس
.من نیز می دوم
در آخر مسیر
شاید یکی شویم
پیداست او ولی
دور از من است هنوز
یک پیچ مانده است
یک بیشه ی روبروست
یک جاده پر زمه
.می ترسم عاقبت از چشم هم رود
این مار پر فریب
با خط و خال خود
هی می کشد مرا
می ترسم و هنوز همپاش می دوم
اما نمی رسم
.پیش از من است او در انتهای راه
شاید از ابتدا
تا انتها فقط
او ایستاده است
آنجا کنار خط
"پایان زندگی"
.من نیز می روم