2007/09/18

کانون شعرا

رهایت نمی کنم
اگرچه یک دست سودنی یا خاک بوسیدنی
رسیدن را معنا کند
رهایت نمی کنم
و در میان آغوشی سرد
با بازوانی که بیداد می کنند
مشتاقانه و پرشهوت میفشارمت
که تو یادگار پرواز از مفاصل دردی
تو تلخ گریه ای از پس سرسخت ترین بغض


نوشته ای از محمود انوشفر

1 comment:

Tasvir Yek Zan... said...

من همینم انسان و تمام ادراکم انسانی
و چقدر زیبا در پهنه این شعر حالات مرا تفسیر کرده