از سرم پریده،مستی نگاه تو اما
تا انتهای این شب یلدایی
کدام پیاله ی نیمه همراهی ام می کند
تا آغوش گرم زنی
که شاید دوباره پروازم دهدم تا اوج
!مادر
تا انتهای این شب یلدایی
کدام پیاله ی نیمه همراهی ام می کند
تا آغوش گرم زنی
که شاید دوباره پروازم دهدم تا اوج
!مادر
رسم خوشایند پرورش را به من آموختی
اما
اما
راه چگونه زیستنی که تو گفتی مسدوداست هنوز
پس مرا از این عذاب وجدان برهان
من،چشم خورده ی آدمهای حسود
نطر کرده ی نگاه های هرزه ی مردم خیابان ام
پناه من در این شب طولانی
گوشه ی امن آغوش ناآشنای کیست؟
نگاه شراب گون کدام
این جام خالی را پر می کند
دوباره برای خواب؟
پس مرا از این عذاب وجدان برهان
من،چشم خورده ی آدمهای حسود
نطر کرده ی نگاه های هرزه ی مردم خیابان ام
پناه من در این شب طولانی
گوشه ی امن آغوش ناآشنای کیست؟
نگاه شراب گون کدام
این جام خالی را پر می کند
دوباره برای خواب؟
3 comments:
یه کار یلدایی
همین
dar in zamaneh dunbal rah o rasm asheghi raftan khatast, del be darya bayad zad ta ceh psih ayad shayad yalda ham khabi barye tu dideh bashad bayad mando did
baba khuneye no sheklo ghifeye no dekure no MOBARAKKKKKKKKK
Post a Comment