نشاط از شهر رفته بود که من رسيدم
در گير و دار باز کردن کوله راه راهی
که در هيچ کجايش هيچ کس
ترانه های عاشقانه نمی خواند!
تابو تهای متحرک
و ناقوس کليساها
که هر روز چندين بار و هر بار به بهانهء تولد فرزند تويی می نواخت
که آبستن مردن بودی.
نشاط از شهر رفته بود که من رسيدم
و از پس کولهء شادم
پيغام عاشقانه ای خواندم با مضمون هزاران گل سرخ
و آواز دحترکان شادی
که در هياهوی ضرب آهنگ سکوت انسانهای متحرک
و روياهای ناقوس وار تو خشکيد.
نشاط از شهر رفته بود و من...
برايت پيام تسليتی می فرستم
و تو حتما قبول می کنی.