2003/05/28

تابستاني كه نيامد

هوا كه گرمتر مي شود قلبم تند مي زند
به تكيه گاه لنگم تكيه مي دهم
عرق مي كنم
به ديوار خيره مي شوم
تو در حرارت ماه آخر بهار گير كرده اي
شرشر عرق مي كني
عكست را با مژدگاني به ديوار زده اند
ـ در به در ـ
و تو زير سرماي دستگاههاي خنك كننده
.
.
.
شر شر عرق مي كني.

پاي تقويم ديواري
ـ كه فقط ماه آخر بهار را شمرده ـ
من مثل درخت تنهاي عكسهاي هنري
خشكم زده است.
توي عكس بالاي تقويم
تو با شتاب به سوي تنهاي تپه مي آيي
مثل سايه شده اي
و من هنوز صداي قلبم را مي شنوم
كه دام دام مي كوبد
هوا گرمتر مي شود
سنگين تر
شرجي پيكرت را زير سايه ء سنگينم
احساس مي كنم.
.
.

گرما كم مي شود
تو در سايه اي كه نمانده خواب رفته اي
و من
دنبال روزهاي تقويم ديواري ام مي گردم
كه حالا فقط يك روز را نشان مي دهد