در راهی با نشانه هایی از من می خواهی نشانم دهی آنچه را که باید بدانم آنچه را که تو داری و من نیز داشتم .آنچه را که فرو خوردم
این روزها تنها حس خوب داشتنت سرگرمم میکند اما تا آمدنت تا لذت دیدن و قد کشیدنت من انتظار را با طعم سیگار و قهوه فرو می برم گرچه میدانم روزی برابر چشمانم - جوان و شاداب - تاریک می شوی و طراوت دستانت در دستان من دستان من . دستان من . .که سرد می شوند