در راهی با نشانه هایی از من
می خواهی نشانم دهی آنچه را که باید بدانم
آنچه را که تو داری و من نیز داشتم
.آنچه را که فرو خوردم
می خواهی نشانم دهی آنچه را که باید بدانم
آنچه را که تو داری و من نیز داشتم
.آنچه را که فرو خوردم
این روزها تنها
حس خوب داشتنت سرگرمم میکند
اما تا آمدنت
تا لذت دیدن و قد کشیدنت
من انتظار را با طعم سیگار و قهوه فرو می برم
گرچه میدانم
روزی برابر چشمانم
- جوان و شاداب -
تاریک می شوی
و طراوت دستانت در دستان من
دستان من
.
دستان من
.
.که سرد می شوند
حس خوب داشتنت سرگرمم میکند
اما تا آمدنت
تا لذت دیدن و قد کشیدنت
من انتظار را با طعم سیگار و قهوه فرو می برم
گرچه میدانم
روزی برابر چشمانم
- جوان و شاداب -
تاریک می شوی
و طراوت دستانت در دستان من
دستان من
.
دستان من
.
.که سرد می شوند
3 comments:
برای بغض آخر قصه، خيلی زوده
فصل های نخونده ی زيادی مونده
قهوه ات را کمی شيرين تر بنوش
salam pedar,
khoobe vali ba Mohsen sarmadi kamelan movafegham.
take care
raana
baba be shadiyash fekr kon ghoseh hamisheh hast
Post a Comment