یك شعر وزن دار و قديمي از خود خوديم
دست من اگر نمي رسد به دست تو
دستهاي سرد تو مقصرند
چشم من اگر غريب و بي محبت است
چشمهاي بي محبت تو باعثش شدند
بيش از اين گلايه از دلم نكن
من دوباره سعي مي كنم
من دوباره يك ترانهء قشنگ
صرف لحظه هاي تلخ مي كنم
اين دوباره من ، دوباره يك نظر
اين دوباره يك دوبيتي ، يك غزل
اين دوباره يك هديه ، يك چراغ
اين دوباره من و تكه هايي از دلم نثار تو
اين دوباره دست من در انتظار دست تو
اين دوباره چشم من در انزواي چشم تو
دست خستهء مرا بگير
چشم پر محبت مرا ببين
اين دگر تلاش آخر من است
آخرين گل شكفتهء مرا بچين.
دست من اگر نمي رسد به دست تو
دستهاي سرد تو مقصرند
چشم من اگر غريب و بي محبت است
چشمهاي بي محبت تو باعثش شدند
بيش از اين گلايه از دلم نكن
من دوباره سعي مي كنم
من دوباره يك ترانهء قشنگ
صرف لحظه هاي تلخ مي كنم
اين دوباره من ، دوباره يك نظر
اين دوباره يك دوبيتي ، يك غزل
اين دوباره يك هديه ، يك چراغ
اين دوباره من و تكه هايي از دلم نثار تو
اين دوباره دست من در انتظار دست تو
اين دوباره چشم من در انزواي چشم تو
دست خستهء مرا بگير
چشم پر محبت مرا ببين
اين دگر تلاش آخر من است
آخرين گل شكفتهء مرا بچين.
No comments:
Post a Comment