ديگه صبح شده بود بايد از رختخواب بيرون مي آمدم .هرچي سعي كردم پايم را از روي تخت بگذارم زمين نشد يعني پام به زمين نمي رسيد،يه دفعه به خودم اومدم.كف اتاقم نبود،حتما اشتباه مي كردم،دوباره دقت كردم.نه! راستي راستي اتاقم كف نداشت.حالا چي كار كنم دمپايي روفرشي هام!
اينقدر دوستشون داشتم كه نگو! ناچار پتو را رو خودم كشيدم و سعي كردم بخوابم شايد زود تر بيدار ميشدم و مي ديدم كف اتاقم دمپايي هام كنار هم به خواب رفتند.
2002/11/14
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment