2002/11/21

ترک

از ته فنجان من
خطوط به هم پيوسته خواند
و از روی ديوارهء تو
نقش برجستهء يک فراموشی
با رنگهايی که در هزاران سال پيش ساخته شده اند.

- اين يک نقاشی قديمی است
و اينجا قصر فرعون
ظاهرا در اين قسمت خدايگان را می پرستيدند.

در کف دستان خاک آلودهء من
باز هم خطوط پيوسته ای است
که بی شک به هم می رسند
و در ته فنجان تو
فاصله هايی بی معنی که تا صورتت بالا آمده اند.

با اين همه من ديگر ايمان نمی آورم
شايد اين بار فرعون چاره ساز باشد.
اما تو
تو ترديد کرده ای
می دانم
ايمان می آوری
به ترک هايی که تا لبهء فنجانت بالا آمده اند.

خواهش می کنم برداشت خودتون رو از اين شعر برايم بنويسيد.