2002/10/01

گريه های ابر

به ياد گذشته

اين يه شعر از يکی از دوستان دانشگاه که شايد اصلا الان نمی دونه من کجام مثل من که نمی دونم اون کجاست.ولی من سالهاست که با اين شعرش حال می کنم.اسمش امید رضا همتی بود البته فکر کنم هنوز هم باشه.اگه شما می شناسيدش بهش بگيد حسين سلام رسوند.

گريه های ابر

گريه های ابر را ديديم ما
يخزده گرييد خنديديم ما

زير چشمان سياه ابرها
غصه ها بود و نفهميديم ما

گريه می کرد ابر بيچاره ولی
از دهانش خنده دزديديم ما

دانهء برفی که می باريد ابر
در عزايي بود و رقصيديم ما

چشم او بي تاب از باران و برف
چشم ما آسوده خوابيديم ما

ناله هايش تندری غرنده بود
از صدای ناله رنجيديم ما

چون شنيديم اين شکايت ها از او
همنفس با او بگرييديم ما

چون وجودش را تمامی گريه کرد
در عزايش سينه کوبيديم ما

اميد اميد وارم هر جا که هستی خوب وخوش باشی.

No comments: