موضوع قبلی رو حتما ادامه می دهم
چند وقتی هست که شعری تو وبلاگ نگذاشتم اما بخاطر اييکه يه تنوعی هم باشه و از حرفهای صدتا يه غاز من خسته نشيد يه شعر می نويسم که خداييش حال کنيد
اسم نداره
شايد برای شانس آوردن
دليای بهتر از ناکامی های مداوم نباشد
اما برای دريفت اين واقعيت
که تو پاره ای از هزاران تکهء داستان منی
زمانی به درازی دوباره آمدن مهرماه لازم است.
اگر زورم به زيادی زمان بود
بی شک جای چرخ دنده های ساعت
خودم می نشستم
تا کم کاری آنها را جبران کنم
و هر روز بيست و چند بار
تمام خاطرات روزانه را
مثل شبهای امتحان دوره می کردم
با اين اميد که فردا حتما قبول شوم
يا لااقل برای پاسخ گفتن
به خواستهای حل نشده ات
پاسخی غير حقيقی بيابم.
افسوس که دستانم بيش از ده انگشت ندارند
و من را بيش از اين توان شمردن نيست
و گرنه پای سئوالهای پرسيده ات
- از من و خاطرات من -
اينهمه صفر و يک نبود.
حالا برای شروع
از مهر می ترسم
و از دسته های ده تايي گلهايي
که به عمق يک سال
در زرفای انديشه های شبانهء من
خواب مانده اند.
چند وقتی هست که شعری تو وبلاگ نگذاشتم اما بخاطر اييکه يه تنوعی هم باشه و از حرفهای صدتا يه غاز من خسته نشيد يه شعر می نويسم که خداييش حال کنيد
اسم نداره
شايد برای شانس آوردن
دليای بهتر از ناکامی های مداوم نباشد
اما برای دريفت اين واقعيت
که تو پاره ای از هزاران تکهء داستان منی
زمانی به درازی دوباره آمدن مهرماه لازم است.
اگر زورم به زيادی زمان بود
بی شک جای چرخ دنده های ساعت
خودم می نشستم
تا کم کاری آنها را جبران کنم
و هر روز بيست و چند بار
تمام خاطرات روزانه را
مثل شبهای امتحان دوره می کردم
با اين اميد که فردا حتما قبول شوم
يا لااقل برای پاسخ گفتن
به خواستهای حل نشده ات
پاسخی غير حقيقی بيابم.
افسوس که دستانم بيش از ده انگشت ندارند
و من را بيش از اين توان شمردن نيست
و گرنه پای سئوالهای پرسيده ات
- از من و خاطرات من -
اينهمه صفر و يک نبود.
حالا برای شروع
از مهر می ترسم
و از دسته های ده تايي گلهايي
که به عمق يک سال
در زرفای انديشه های شبانهء من
خواب مانده اند.
No comments:
Post a Comment