2002/10/09

شايد حکم جلب شما هم بيايد

از قديم گفتن آدم بايد هميشه حساب و کتاب خودش دستش باشه.اين بخاطر اين ميگن که يه وقت به خود نيايي ببين آه در نمی دونم چی چی نداری.آدمها کلا در اين مورد چند دسته هستند.


1- دستهء اول کلا خسيس هستند.کاری هم به اين ندارند که چقدر يا برای کی می خوان خرج کنند.
2- دستهء دوم آمهايي هستند که در اين مورد هم مثل تمام موارد زندگی شون حسابگر هستند.يعنی ممکنه برای يه نفر همهء دارايي شون رو هم بدهند اما يه جايي هم ميرسه که يه پاپاسی هم خرج نمی کنند.(البته اين گروه هم گاهی دچار مشکلاتی می شوند که در ادامه عرض می کنم)
3- دستهء سوم کاملا بی حساب و کتاب عمل می کنند. يعنی برای هر کی که احساس شون بگه تمام دار و ندارشون رو خرج می کنند.
اما مطلبی که من بهش گير دادم گرچه مسائل مالی رو هم در بر می گيره اما اصل موضوع يه چيزه ديگرست.شايد اگه پولت تمام بشه بری سراغ يکي از دوستهای صميميت و ازش يه کمی دستي بگيری اما يه موقعی ميشه که به ازای اون چيزی که تموم شده از هيچ کس نمی تونی کمک بگيری.توتمام احساسات وعواطفت رو همهء چيزهايي رو که سالها به عنوان يه گوهر با ارزش - برای روزهای خوشی که هميشه آرزوی رسيدنش رو داشتی - ازش نگهداری می کردی رو از دست دادی.اون موقع مثل حساب بانکی که اگه پول توش نباشه چکهاش برگشت می خوره و ميان حکم جلب صاحب حساب رو می گيرن تمام خواستهات ارزشهات و آرزوهات برگشت می خوره چون شما به ازای چيزايي که خرج کرديد هيچی دريافت نکرديد تا حسابتون تراز که هيچ لااقل صفر نشده باشه.به نظر من تحت هر شرايطی که هستيد و خودتون رو جزء هر کدوم از دسته های بالا که می دونيد يه سری به حسابتون بزنيد.

No comments: