2002/10/03

پاسخ به يک نوشته

راستش خيلی دوست دارم تو وبلاگ خودم دنبالهء مطالب جالب و متاسفانه تلخ سرزمين رويايي رو بگيرم اما فکر می کنم که خوندن اين چيزا تو وبلاگ ايشون به مراتب دلپذيرتر باشه .اما به دنبال مطلب جديدی که من تو سرزمين رويايي خوندم يه چيزی سر دل از قبل مونده که اصلا ربتی به وبلاگ ايشون نداره اما روی دلم سنگينی می کنه.چندی پيش توی پيشی يه مطلب خوندم از خورَشيدخانم.خورشِدخانم در مورد مردهای ايرانی نوشته بود و يک طرفه همهء مردهای ايرانی رو متهم به سنتی فکر کردن و...کرده بود.البته در انتها اقرار کرده بود که ممکن است مردهايي هم با شند که اينطوری نباشند و...اما حرف من.ببين آقا من با اين قضيهء زشتی تفکرات سنتی در ايران اصلا مخالفتی ندارم بلکم موافقم اما آيا اين درست نيست که مرد ايرانی در جامعهء ايران زندگی می کنه؟مگر نه اينکه زنها هم دقيقا دراين جامعه زندگی می کنند؟ما اگر قدری انصاف داشته با شيم به جای متهم کردن مردهای ايرانی به تفکرات سنتی جامعهء بيمارمان را در می یافتيم که هم شامل مرد ايرانی ست و زنهای ايرانی که آنها هم توانايي درک بسياری از مسائل امروزی را ندارند.به نظر شما عکس العمل يک زن در مقابل رفتار بسيار ساده و مودبانه مرد مورد نظرش با يه خانم ناشناس چيه؟نه درست نيست که به سرعت ربط بديد به اين که زنها خوب همگی حس حسادت دارند و ... از اين حرفها.من کاملا مخالف اين حرفم.تازه اين يه حرف زدن ساده است.حالا خدا نکنه که يه دفعه تصادفی شما و مثلا همون خانم تو یک کافی شاپ پشت دو تا ميز مختلف -حتی- نشسته باشيد.وای وای وای... ما -مردها- به هيچ وجه نبايد توقع داشته باشيم که اين مشکلات در کوتاه مدت حل بشه بلکه وظيفهء متقابل صبر و تفکر و مطالعهء بيشتر برای رها شدن خود جامعه و نسل آينده - که دست پروردهء ما هستند-از مسائل سنتی است. به اميد آنکه همهء ما توانايي درک مشکلات و خواسته ها وحرفهای طرف(يا طرفهای) مقابل را داشته با شيم وبرای رهايي از اين مشکلات ريشه ای تلاش کنيم.

No comments: