2002/10/21

لطفا يک اسم برايش بگذاريد



با سوت داور
من و تو دعوا می کنيم
بر سر يک نشان از خاطرات گذشته
از تکرار تاريخی روزهای سال
که گم کرده ايم.

با ضربه های محکم تو
مثل زنگ سرم دنگ می زند
همه کف می زنند
جيغ می زنند- سوت می زنند
وتو با صدای زنگهای ممتد من
برای دوباره باختن
سعی می کنی.

مشت می زنی
داد می زنی
سنگ می زنی.

وقتی که سوت می زنند
ما دوباره بر می گرديم
با خيسی عرقهای شرم و عصبانيتمان
با شروع صفحهء تقويم زندگی مان
با احساسات دست کاری شدهء مان.

من با تمام امتيازهايم
در انتهای فصل سالگردمان
از دستهای تو سقوط می کنم
و تو در صدر جدول برندگان جام
در خانهء شکستهايم
مدالهای رنگ رنگ مرا
قاب می کنی.

No comments: